چند شب پیش فیلم
«سقوط» را دیدم، که درباره چند روز آخر زندگی هیتلر و اطرافیانش در پناهگاه زیرزمینی در برلین است. در این فیلم شخصیت داستان یک دختر بیست و دو ساله است که بعنوان ماشین نویس هیتلر استخدام میشود.فیلم از زمانی شروع میشود که روسها به چندین کیلومتری برلین رسیدهاند و بعضی از کارگزاران هیتلر در حال پشت کردن به او هستند. دختر نسبت به هیتلر خسته و پیر احساس ترحمی پیدا میکند و نمیخواهد او را تا لحظات آخر ترک کند.
این فیلم موقعی که بیرون آمد با اعتراض عدهای از منتقدان روبرو شد که میگفتند چرا فیلمی تصویری از چنین آدم مخوفی نشان بدهد که بیننده احساس ترحم کند. تا زمان دیدن فیلم نمیتوانستم قضاوتی داشته باشم. اما حالا که فیلم را دیدم بر این باورم که این منتقدان در اشتباهند.
فیلم نشان میدهد در عین حالی که هیتلر میتواند رفتار محترمانه و محبت آمیزی با تاپیست خود داشته باشد میتواند مخوف ترین تصمیم ها را برای کشورش می گیرد و به کشته شدن آدمها اصلا اهمیتی نمیدهد. فیلم نشان میدهد که چگونه هیتلر مردم آلمان را تنها برای رسیدن به آرزوهای و خیالات خود میخواهد و حالا که نتوانستهاند جهان را برای او فتح کنند اصلا آنها برایش اهمیتی ندارند. واضح بود که او در حال شکست است و اگر تسلیم میشد جان بسیاری از مردم آلمان از بین نمیرفت و یا برلین نابود نمیشد، اما حاضر به این کار نشد.
دیگر نکته فیلم جدایی هیتلر از واقعیتهاست. هرچه ژنرالهایش به او میگویند که ما نیرویی نداریم، هیتلر زیربار نمیرود و به آنها نوید میدهد فلان و فلان لشکر کار روسها را خواهند ساخت. او توانایی ارزیابی قدرت خود را از دست داده و خودش را و کشورش را به نابودی میکشد.
دیدن فیلم را پیشنهاد میکنم. مخصوصا اگر از فیلمهای تاریخی خوشتان می آید. بازی معشوقه هیتلر در فیلم فوقالعاده است.
نظر آقبهمن در مورد این فیلم