فردا میخواهم بروم به
سخنرانی دکتر عباس عدالت بر علیه حمله احتمالی آمریکا به ایران.
دکتر عدالت شاید مفیدترین ایرانی در خارج از کشور برای ایران بوده باشد. با راه انداختن
بنیاد هنرودانش توانست کامپیوتر و اینترنت را به خیلی از دبیرستانهای ایران ببرد و کارش باعث شد که خیلی از دبیرستانهای دیگر بفکر بیافتند و خودشان اتاق کامپیوتر و اینترنت داشته باشند.
حالا یک چنین آدمی که اینقدر در این سالها زحمت کشیده تا خدمتی برای مردم ایران کرده باشد، میبیند که هر روز احتمال جنگ با ایران بیشتر و بیشتر میشود. همچنین میبیند که ایرانیها از آنجا که معمولا آدم ها دوربینی نیستند و تا هواپیماهای آمریکایی بالا سرشان ظاهر نشوند خطر را جدی نمیگیرند، تا بحال کاری جدی بر علیه جنگ نکرده اند. برای همین به این فکر افتاده که در این مورد هم پیش قدم بشود و سروصدایی بر علیه جنگ راه بیاندازد. بعد از سخنرانی او درباره حرفهایش خواهم نوشت.
متاسفانه این نوع برنامهها تاثیر بسیار محدود (شاید هیچ) دارند. به محض آنکه شما برنامهای میگذارید باعنوان «جنگ بر علیه ایران را متوقف کنید» و آنرا در سانفرانسیسکو یا بوستون برگزار میکنید، نصف جمعیت جلسه ایرانی خواهد بود و نصف دیگر حضار آمریکاییهای هیپی و مامانی که مثل «سیندی شیهان»، خانم ضد جنگ آمریکایی، که بوش را بزرگترین تروریست جهان میدانند و نیاز به این نیست که قانعشان کرد که به ایران حمله نکنند.
مشکل قضیه این است که این آمریکاییهای دوست داشتنی، همانقدر در تصمیم گیریهای مملکتشان نقش دارند که ابراهیم یزدی در تصمیم گیریهای حکومت ایران.
اگر کسی میخواهد تاثیر جدی بگذارد یا باید روی دولت آمریکا تاثیر بگذارد و یا روی نخبگان آمریکا. الان مساله هستهای ایران برای نخبگان آمریکا مسالهای شده است. همه شان از دموکرات تا جمهوریخواه این را میفهمند که ایرانی با سلاح هستهای نفوذ آمریکا را در خاورمیانه بشدت کاهش میدهد. بعضی حتی حرفهای دکتر احمدینژاد را هم باور میکنند که ایران می خواهد اسراییل را از نقشه حذف کند. حالا اگر ایرانیها میخواهند بر علیه حمله به ایران فعالیت کنند باید دلیل آمریکایی پسند که چرا حمله به ایران کار خوبی نیست بیاورند.
البته زمانی که همه نشستهایم و کاری نمیکنیم همین سخنرانی دکتر عدالت برای هیپیهای سانفراسیسکو هم قنیمتی است.