این
نوشتهای که حامد قدوسی درباره
حسین درخشان نوشته، روح «انحصارگرانه» دارد که به آن خواهم پرداخت. خلاصه کلام حامد درباره حسین این است که حسین در مورد خیلی چیزها حرفهای سطحی میزند و تخصصی ندارد بنابراین کسی او را جدی نمیگیرد.
بگذارید حسین درخشان را از این گزاره کنار بگذاریم و به حرف حامد و نتایج آن دقت کنیم. حامد حرفش این است که افراد نباید خارج از تخصص خود صحبت کنند (بند سه نوشتهاش را بخوانید). به نظر حامد چیزهایی هستند که به شما ربط ندارند و نباید راجع به آنها نظر بدهید. اگر این نوع فکر حامد در جامعه حاکم شود (نه لزوما بطور قانونی بلکه بعنوان هنجار اجتماعی)، میتواند عواقب بدی بهمراه داشته باشد.
۱) روح غیر دموکراتیک: این حرف حامد روحی غیر دموکراتیک دارد. نمیتوان از همان ابتدا آدمها را محدود به تخصصشان کرد. این منجر به این میشود که در مواردی بقیه افراد جامعه هیچ نقشی در تصمیم گیریها نداشته باشند. مثلا نوع برداشت حکومت از اسلام و مسایل فقهی در زندگی روزمره ایرانیان تاثیر جدی دارد ولی کسی از مردم عادی نمیتواند بگوید فلان مساله فقهی مشکل دارد تنها بدلیل اینکه تخصص روحانیون را ندارد.
۲) متخصصین همیشه بهترین نیستند: مخصوصا در مسایل اجتماعی و سیاسی بدلیل پیچیدگی موضوعات و عدم وجود مبانی ریاضی که علوم دقیق از آنها برخوردارند، نباید برای متخصصین این رشتهها همان اولویتی را قایل شد که ما برای یک فیزیکدان یا پزشک در رشته شان قایل میشویم. در مسایل اجتماعی ممکن است راه حلها از افکار کسانی بیرون بیاید که متخصص محسوب نمیشوند. در اینگونه موارد باید حرف متخصصان را با وزن بیشتر و غیره متخصصان را با وزن کمتر شنید و در نهایت با مکانیزمهای دموکراتیک راجع به آنها تصمیم گرفت.
۳) تخصص همیشه قابل تعریف نیست: چه کسی متخصص است؟ کسی که در آن رشته تحصیل کرده است؟ کسی که راجع به چیزی کار کرده است؟ مثلا فکر میکنید کسی که در دانشگاه راجع به اعتیاد در جامعه کار کرده است و تا بحال هیچ معتادی ندیده است بیشتر متخصص است یا کسی که هفتگی یکبار به NGO هایی که برای معتادین سرنگ توزیع میکنند کمک میکند؟
۴) چشم در مقابل تخصص: متخصصان پیشفرضهای خود را دارند و ممکن است ابعادی از مساله را وارد بررسی هایشان نکنند. برای همین نیاز به افرادی هست که به جامعه یادآوری کنند که ابعاد دیگری هست که متخصصان نمیبینند. مثلا با وجود این همه متخصص ارتباطات و اینترنت در دانشگاههای ایران، به ذهن هیچ کدامشان خطور نکرد که بدنبال تکنولوژی های جدید ارتباطی مثل وبلاگ و یا پادکست بروند و آنها را اشاعه بدهند. تنها دلیلش این است که چشمشان نمیبیند.
۴) وبلاگ مجله تخصصی نیست: هر فضایی روحیات خود را دارد. مثلا در یک مجله علمی مقالات باید توسط دانشمندان دیگر بررسی شوند. ولی وبلاگ مکانی است برای نوشتن افکار نیمه پخته و حتی افکار گذرای ما. این به خواننده بستگی دارد که کدامشان را جدی بگیرد.
۵) مسایل مربوط و غیر مربوط: مسایل غیر مربوط کدامند؟ مثلا اگر کسی بقال است نمیتواند در مورد مسایل سیاسی نظر دهد؟ واقعیت این است که افراد جامعه از بسیاری از اتفاق های جامعه منتفع و متضرر میشوند و متناسب به آن نه تنها باید مجاز باشد راجع به آنها حرف بزنند بلکه به حرف آنها باید احترام گذاشت و گوش کرد. اینکه یک بقال ایرانی درباره برنامه هستهای ایران فکر میکند و چگونه در زندگیاش تاثیر میگذارد مهم است.
۶) بسته بودن نگاه: معمولا هر چیزی که دست گروه محدودی میافتد دچار خمودگی و سکون میشود. همیشه نیاز است به آدمهایی که از بیرون بیایند و ضربهای بزنند و سیستم را دوباره به راه بیاندازند. این ضربه حتی لزومی ندارد که در جهت درست باشد. مثلا یک عده مذهبی تندرو در آمریکا راه افتادهاند و بر علیه نظریه تکامل داروین فعالیت میکنند. حرفشان ذرهای صحت علمی ندارد و خون افرادی مثل من را به جوش میآورد. با تمام این احوالات، کارشان منجر به این شدهاست که خیلی از مسایل ارتباط دین و علم و روشهای علمی دوباره مطرح شوند که بسیار آموزندهاند. بحثهایی که مدتها بود دیگر به آنها اهمیتی داده نمیشد.
حالا برگردیم به حسین درخشان. به باور من حسین یک ویژگی بارز دارد و آنهم بقول آمریکاییها «بیرون چارچوب فکر کردن» است. اینکه در خیلی موارد لزوما تخصصی ندارد ولی همین که مدام دنبال آزمایش چیزهای تازه است، راههای جدید پیدا میکند. اینکه وبلاگ و فرهنگ وبلاگ نویسی را در میان ایرانیها راه انداخت به همین موضوع باز میگردد. اینکه توانسته راه خود را به جمع نسبتا «سفید پوست مرفه» وبلاگ نویسان آمریکایی باز کند هم به خلاقیت او و دنبال چیزهای نو گشتن او بر می گردد.کسانی که وبلاگ او را میخوانند، میدانند حسین کسی است که اتفاقات جدید در زندگیاش میافتد و یا چیزهای تازه برای ارايه دارد.
جامعه پویا هم به حسین کنجکاو و سنتشکن نیاز دارد و هم به حامد تخصصگرا و جدی.
مطالب دیگر:
دفاع از ابتذال؟ ( کتابچه)
طنز مظلوم دربرابر ضدادبيات (نقطه ته خط)
باستانشناسی شورشی محکوم به شکست (سيبستان)
چالش فلسفی با يک نوع آنارشيسم ( ملکوت)
تحسين يک رياکاری مفيد (کورش عليانی)
زمینهی تخصصیشان چه بود؟