اینروزها که اخبار منفی و ناامید کننده هستند، خوب است که آدم بهش یادآوری بشود که آخرش برای بهبود اوضاع، حرکت میباید از تک تک افراد شروع شود. این نوشتهیِ دوست عزیزم هژیر این نکته را خوب بازگو میکند:
حلقه ابتکار عمل
نگاهی کلی به اوضاع سياسی اقتصادی ايران موجب نااميدی عمده ناظرين شده است: بحرانهای سياسی خارجی رو به افزايش است، بخش خصوصی به ورشکستگی نزديک ميشود، فضای سياسی داخلی روزبه روز بسته تر ميشود، و سياستگذاری بدون توجه به کار کارشناسی بر اداره کشور سايه انداخته. جای تعجبی ندارد که مردم بيش از پيش سرخورده و ناراضی شده و اميدی به آينده کشور نداشته باشند. ولی آيا واقعا اميدی نيست؟ آيا چون ايرانيان ۶ قرن پيش که از نااميدی در برابر تک سربازی مغول سر بر زمين ميگذاشتند تا جلادشان به دنبال شمشيرش برود و برای بريدن سرهاشان بازگردد، ايرانيان امروز نيز بايد نااميدانه روزشان را به شب بسپارند يا در انتظار منجی عالم بشريت بمانند؟
من فکر ميکنم اوضاع به اين بدی نيست. در واقع شايد مشکلات امروز همانقدر ناشی از نااميدی و عدم ابتکار عمل خود ماست که به عواملی خارج از اختيار ما باز می گردد. مثالی حقيقی منظورم را بهتر ميرساند. معلمی معمولی در مدرسه ای معمولی در جنوب تهران را ميشناسم که ترجيح می دهد قربانی محيط نباشد، بلکه دنيای اطراف خود را به جهتی مثبت سوق دهد. او با جلسات کتابخوانی در مدرسه آغاز کرد، معلمين و مسئولين مدرسه را با خود همراه کرد تا با هم مرامنامه و اهدافی اميدوارانه برای مدرسه بوجود آورند، اين گروه با هم دانش آموزان راهنمايی را به اين فرايند وارد کردند، و به زودی اين حرکت در تمام مدرسه ريشه دواند... در عرض دو سال نه تنها اميد در اين مدرسه زنده شده بود و بچه ها به ارزشهايی چون حفاظت محيط زيست، صلح، تسامح و تساحل، و تصميم گيری گروهی پايبند شده بودند، بلکه عملکرد دانشآموزی در درسهاشان نيز به شدت بهبود پيدا کرده بود مثلا در امتحانات نهايی امسال هيچ دانشآموزی در هيچ درسی مردود نشد.
معلم ما شايد مشکلات مملکتی را حل نکرده باشد، ولی نقش خود را در پيشبرد جامعه به خوبی ايفا کرده. برای يک لحضه تصور کنيد چه ميشد اگر هر ايرانی در هر کجای دنيا در حوزه عملکرد و تاثير گذاری خود ابتکار عمل را به دست ميگرفت و با عشقی اميدوارانه به تغيير مثبت محيط کار و زندگی خود همت ميگمارد. آيا کسی شک دارد که عمده جريانهای منفی خنثی ميشدند و کشور به سويی متفاوت ميرفت؟ فکر ميکنم عمده افراد واقع بين به قدرت اين توانايی بالقوه اطمينان دارند... و برای بالفعل کردن آن؟ کافيست هر کدام از ما فقط يک نفر را به حلقه ايرانيان با ابتکار عمل متصل کند؛ اميد و خلاقيت ميتوانند از گلدکويست سريعتر پخش شوند
ولی چرزا این کار را از قضیه هسته ای شروع نکنیم و ابتکار عمل را از دولت بگیریم؟بنظر من شدنی است.
در خدمت و خیانت وبلاگهای را هم بخون و نظرت را بگو
kamelan movafegham ,ghazie bayad az hamin ghaziye ye haste ee shorooo beshe ,bayad mohkam vay sad va in maskhare bazi haaye daneshmandean javan,technologe boomi va in khozabalaat ro shaid alayhesh moze gereft,vaghti jeloye oon bamboole dr.hesabi vay nastadim ta injaa sham baayd bekeshim ke hokoomat biaad hamechi ro mosadere kone.