وبلاگ نیمه فعال مهدی درباره‌ی تصویر ایران در رسانه‌های جهان
یک چیزی که برای من در مورد کاپیتالیسم آمریکا جالب است، این است که هرکسی می‌تواند هر تجربه‌ای (که قابل خریدن باشد) بکند تنها با کیفیتهای متفاوت. تقریبا هر جنسی که به بازار می‌آید،‌ در قیمتهای آنچنان متفاوتی می‌آید که تقریبا همه افرادی که شاغل هستند می‌توانند آنرا بخرند و یا یکبار آنرا تجربه کنند.

دیروز یکی از همکارانم گفت که دارد با یکی از دوستانش می‌رود دوچرخه‌سواری کوهستانی و اگر من هم دوست‌دارم می‌توانم با آنها بروم. من هم که قبلا بهش گفته بودم علاقه دارم که دوچرخه‌سواری در تپه‌های اطراف را تجربه کنم بهانه‌ای برای نرفتن پیدا نکردم و گفتم باشد، برویم. من هم همان دوچرخه‌‌ای را که با آن به سرکار می‌روم برداشتم و رفتم.

بمحض اینکه دوچرخه من در اولین سربالایی کم آورد،‌ فهمیدم که دوچرخه‌ها چقدر تفاوت دارند. من دوچرخه‌ام را دست دوم هفتاد دلار خریده‌ام: دوتا چرخ است و دوتا ترمز با یک زین نامیزان و دنده عوض‌کن بگیر نگیر. در بالای تپه، در جستجوی کم‌وکاست دوچرخه‌ام فهمیدم که دوچرخه همکارم، که کمی با استخوانتر بنظر می‌رسید، ۱۵۰۰ دلار ارزش دارد و دوچرخه دوستِ همکارم، که هم با استخوانتر و هم مدرنتر بنظر می‌رسید، ۵۰۰۰ دلار.

واقعیتش من با آن وضع دوچرخه‌‌ام از رو نرفتم و دنبالشان رفتم. البته هر از گاهی پیاده می‌شدم و دوچرخه را هل می‌دادم چون واقعا نمی‌کشید(البته من هم همه تقصیرها را انداختم گردن دوچرخه‌ام). در یک سرپایینی هم جاده پیچید، من هم پیچیدم و دوچرخه زپرتی من نپیچید و من ولوشدم رو زمین و جاده خاکی هم روی زانویم یک سنباده حسابی کشید و رنگیش کرد.

با تمام این مشکلات، من هم با این دوچرخه ۷۰ دلاریم توانستم یک تجربه خیلی هیجان‌انگیز داشته‌باشم.
لینک دایمی مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
مطلب بالا را به دوستان خود ایمیل کنید:     1 نظر
نظرات:
Anonymous Anonymous گفت:
ino vaghean ghabool daram...dar america kamtar kasi dar hasrate chizi mimoone...