آیا توسعه عقب نشینی هم میکند؟
نوشته هژیر
روند جهانی و پرشتاب توسعه علمی و اقتصادی در دهه های اخیر باعث شده که برای بسیاری از ما پیشرفت به صورت قاعده مورد انتظار درآید. به نظر میرسد که روند رشد اقتصادی در همه کشورها قانون کلی است، هرچند که بعضی از کشورها از رشدی سریعتر برخوردارند و بعضی لاکپشتوار جامعه جهانی را دنبال میکنند یا برای چند سالی کاملا از بهبود اوضاع خود دست میشویند. برای مثال، با وجود تمامی انتقادهایی که بر سیاستهای اقتصادی و اجتماعی دولتهای ایران در سه دهه اخیر وارد است، در مجموع بیشتر شاخصهای توسعه اجتماعی-سیاسی از قبیل شرایط بهداشت و آموزش ایران در این بازه رشدی نسبی از خود نشان میدهند، هرچند که این رشد از متوسط بسیاری از کشورهای همتراز ایران آهسته تر بوده است. در چنین تصویری از دنیا، آیا بازگشت به عقب در عرصه های مادی ممکن است؟ آیا توسعه عقب نشینی هم میکند؟
نگاهی به تصویر تحولات در کشورهای فقیر یا در حال توسعه به مثالهایی دردناک از عقب نشینی توسعه اشاره دارد. دو کشور همسایه ایران، افغانستان و عراق، در این میان مثالهایی به جا و پر اهمیت هستند.
افغانستان تا اواسط دهه 1970 میلادی در تصویر جهانی همپای بسیاری دیگر از کشورها در فرایند افتان و خیزان توسعه اقتصادی شرکت فعال داشت. بهبود شرایط اقتصاد، بهداشت عمومی، و آموزش و رشد آرام طبقه متوسط شاخصهای این توسعه بودند. اما با آغاز جنگهای داخلی در این کشور که ناشی از درگیریهای جناحهای سیاسی مورد حمایت توسط کشورهای همسایه (شوروی و پاکستان و پس از مدتی ایران) بود، تصویر کشور به کلی تغییر کرد. کودتا و سپس اشغال نظامی توسط شوروی منجر به ویرانی بسیاری از زیرساختهای کشور و عقبنشینی مشهود توسعه در افغانستان شد. پس از عقب نشینی شوروی نیز جنگهای داخلی بین نیروهایی که 15 سال فقط جنگ را تمرین کرده بودند و ساختن کار آنها نبود، وضع کشور را به جایی رسانید که امروز افغانستان در بیشتر شاخصهای توسعه جز 10 کشور انتهایی جامعه جهانی قرار میگیرد. نهادینه شدن خشونت و تخریب سازوکارهای بنیادین برای تربیت و تامین نیروی انسانی موجب شده است که با وجود تلاشهای مردم افغانستان و جامعه جهانی در چند سال اخیر، ظرفیت لازم برای بهبود شرایط به سختی فراهم شود و هنوز مردم افغانستان در حسرت شرایط سی سال پیش کشور خود باقی بمانند.
شرایط عراق نیز کم و بیش به همین دردناکی است. با وجود تمامی جنایاتی که صدام در دوران حکومت دیکتاتوری خود برضد مردم این کشور و کشورهای همسایه مرتکب شد، در مجموع وضعیت مادی زندگی مردم عراق تا سال 1990 به طور مشهودی رو به بهبود بود. در بیشتر شاخصهای توسعه عراق از تمامی کشورهای منطقه (به استثنای اسراییل) وضعیت بهتری داشت و با وجود جنگ 8 ساله با ایران، فرایند توسعه این کشور متوقف نشد. اما با تخریب تقریبا کامل زیرساختهای اقتصادی کشور در جنگ اول خلیج فارس توسط آمریکا، ورق برگشت. بیشتر دستاوردهای مادی کشور از دست رفت و تحریمهای سنگینی که در ادامه بر ضد عراق اعمال شد جلوی هرگونه بازسازی کشور را گرفت. در اثر این اتفاقات درآمد سرانه به شدت کاهش یافت، روند رو به بهبود شاخصهای بهداشت عمومی برعکس شد، دسترسی مردم به آب، برق و سایر تسهیلات پایه رو به افول نهاد، و خلاصه عراق سالها به عقب رفت. برای مثال به آمار مربوط به مرگ و میر کودکان (نمودار زیر) توجه کنید. در مقام مقایسه، مرگ و میر نوزادان در ایران در سال 2005 حدود 40 (در هزار) است.
مشکلات عراق به اینجا محدود نشد. در پی حمله دوباره آمریکا در سال 2003، جنگ و کشتار و نا امنی به رویه معمول در عراق تبدیل شده و کشور به سمت جنگ داخلی پیش میرود. آمارهای جدید نشان میدهد که بیش از 600000 عراقی در اثر جنگ اخیر کشته شده اند (منبع: Lancet، 2006، 368، 1421-8 برای مقایسه تعداد کشته شدگان عراقی در جنگ هشت ساله با ایران کمتر از 300000 نفر تخمین زده میشود) و روند کشتار رو به تشدید است، به طوری که در سال 2006 آمار مرگ و میر در عراق به 2.5 برابر میزان قبل از جنگ (2003) رسیده است. متاسفانه با این روال دورنمای آینده عراق روشن نمینماید و چه بسا عراقی ها در سال 2026 حسرت روزهای جنگ ایران و عراق را بخورند.
داستانهایی شبیه عراق و افغانستان در چندین کشور دیگر دنیا، از قبیل هاییتی، کنگو، نیکاراگوا، رواندا و کره شمالی تکرار شده است. نقاط مشترک عمده این داستانهای دلخراش شامل مداخله قدرتهای خارجی و جنگ داخلی در کشور میشود و در همه موارد نتیجه کشوری است که نه تنها از روند رو به رشد دنیا به دور افتاده، بلکه ظرفیتهای لازم برای بازگشت به این روند را نیز از دست داده است.
این روزها که احتمال حمله آمریکا به ایران جدیتر شده، توجه به عواقب احتمالی چنین خطری و تلاش برای جلوگیری از آن برای تمامی ایرانیان در اقصی نقاط جهان حیاتی است. هر چند که بیشتر صاحبنظران معتقدند هنوزجنگ محتملترین گزینه نیست، هزینه آن چنان زیاد است که هر فرد دلسوزی را به شدت نگران کند. متاسفانه در داخل ایران نیز این خطر چندان جدی گرفته نمیشود و حس مصونیتی پوشالین در میان سیاستگزاران کشور تسری پیدا کرده. این موضوع به اهمیت فعالیت جدی ما ایرانیها بر ضد جنگ می افزاید. از نوشتن مقاله و صحبت با دوستان خارجی گرفته تا صحبت با ایرانیهایی که خطر را جدی نمیگیرند و ترجمه مقالات مربوط به فارسی، هر قدمی در این مسیر ارزشمند است... شما چه میتوانید بکنید
امروز یک مقاله دیگر خوب از هژیر داریم. تاحالا مقالات متعددی از هژیر در این وبلاگ خواندهاید خوب است که یک توضیحی در این مورد بدهم. من این وبلاگ را کمتر از یک سال است که شروع کردم، ولی وبلاگ ژرف سه چهار سالی است که وجود داشتهاست. اینرا من زمانی که با هژیر در بوستون هم دانشگاهی بودیم درست کردیم و میخواستیم که وبلاگ گروهی انگلیسی باشد. اتفاقا هژیر هم یک مقاله درش نوشت ولی بدلایل مشغلههایمان راکد ماند. البته بعدها
Free Thoughts راه اندازی شد که برای مدتی هردو در آن مینوشتیم. بعد از اینکه من این وبلاگ را به فارسی شروع کردم ، از هژیر که وقت مداوم نوشتن در یک وبلاگ را نداشت خواهش کردم که برای ژرف مطلب بفرستد. تجربه من این بوده برای اینکه یک وبلاگ خواننده داشته باشد باید حداقل هر دو سه روزی یک مطلب جدید داشته باشد. نه من و نه هژیر به تنهایی قادر به این کار نخواهیم بود. داشتن نوشتههای هژیر در این وبلاگ برای من افتخاری بودهاست و امیدوارم که برای شما هم مفید بوده باشد.
ساخته ی «سرجیو اورتگا» در سال 1970
http://armanika.blogspot.com/2006/10/sorood-e-khalgh-chili.html
I don't know if you are the admin of BALATARIN or not. I'm not a member, just wanted to inform you that there's a link to a translation of an Israeilian activist article in MOOOD webiste, whih is stolen from anouther website. here's the link of the original one: http://manib.blogfa.com/post-111.aspx
I just thought morality matters.
please leave your comment under the link in Balatarin(registeration is open to everyone). Balatarin is not in charge of resolving copyright issues among third parties. But it is good if you comment there to make people aware of the mistake.
He was traveling with American passport. He did not expect any welcoming at the airport.
But, as soon as he stepped into Mehrabaad, he was offered a flower (yek shakheh gol), and nobody checked his luggage or asked a question. It was “eid e fetr”. After a week he is still in shock by such a warm welcome.
This is good side of “Doolat e Mehrvarzi”
یک بلاگ ساده و نسبتا جالب هم اینه:
http://pgpblog.worldbank.org/