دوستم هژیر این نوشته را بعد از رفتن به یک سخنرانی نوشته:
تکامل و بقای اصول دینی
نوشته هژیر
یک سوال مهم برای افراد غیر مذهبی این است که چرا مذهب در طول تاریخ تا این حد پایدار بوده و در جوامع مختلف حضوری پر رنگ پیدا کرده. این سوال برای افراد مذهبی اهمیت چندانی ندارد چرا که اصول مذهبی ریشه الهی داشته و لذا دلیل پایداری آنها در تاریخ حقانیت این اصول است. از طرفی جوابی خارج از حوزه دین که تا به حال بیشتر به آن برخورد کرده بودم حول اهمیت مذهب در کاهش عدم قطعیت (با پاسخ دادن صریح و سریع به بسیاری از سوالات افراد) و لذا کاهش فعالیت ذهنی لازم برای درک محیط اطراف برای فرد مذهبی بود. امروز یک سخنرانی کوتاه در مورد یک توضیح متفاوت بدین سوال توسط Daniel Dennett شنیدم که خلاصه آنرا اینجا بیان میکنم.
سخنران ابتدا مثالهای آورد از فرایندهای تکاملی که در آنها انگلهای مختلف رفتار حیوان میهمان را تغییر میدهند تا بتوانند خود را زنده نگه دارند. برای مثال یک نوع انگل برای تولید مثل باید به بدن مرغی ماهیخوار راه یابد. لذا در فرایند تکامل این انگل به صورت غریزی برنامه ریزی شده که در صورت ورود به بدن ماهی، حیوان بیچاره را باد کرده (تا به روز آب بیاید) رنگ پوستش را روشن کرده (تا از دور دیده شود)، و چشمانش را تیره کرده (تا خطر را سختتر ببیند). در نتیجه بیشتر ماهیهایی که میزبان این انگل شده اند به سرعت توسط مرغ ماهیخوار شکار شده و انگل مورد نظر به هدف خود (رسیدن به بدن مرغ ماهیخوار) میرسد!
با استفاده از این مثال سخنران تز اصلی خود را اینگونه بیان کرد که: ایده های مختلفی در طول تاریخ بشری توسط افراد مختلف بیان شده اند. از این میان یکسری از ایده ها (که پایه های مشترک مذاهب را شکل میدهند) توانایی این را داشته اند که شخص حامل ایده را به تبلیغ آن ایده ترغیب کنند، مستقل از اینکه آن ایده برای بقای فرد حامل ارزشی داشته باشد. برای مثال افراد مذهبی حاضر هستند که انرژی، سرمایه، و حتی جان خود را در راه تبلیغ مذهب خود فدا کنند. لذا اصول مذهبی توانسته اند در طول نسلهای متناوب دوام آورده و آبدیده شوند. از سایر مثالهایی که سخنران به بقای آنها از این مسیر اشاره کرد میتوان اصول کمونیسم را نام برد، که البته به نظر من برای قضاوت در مورد پایداری ایده های پایه آن زود است.
چ
این فرضیه بر پایه اصول فرضیه تکامل بنیان نهاده شده که در سالهای اخیر به سرعت نقش پررنگی در علوم اجتماعی و در توضیح فرهنگ، ارزشهای انسانی، و فرایندهای اجتماعی پیدا کرده است. البته یکی از نقاط مشترک این فرضیه ها این است که تست آنها با کمک داده های عددی چندان ساده نیست و لذا سرعت ساخت فرضیه های جدید بر سرعت سنجش همخوانی آنها با واقعیت پیشی گرفته است.
I haven't thought much about this question, but my view is that regligion has the evolutionary advantage that it makes communication and trust between people easier by establishing a common language and moral norms. I think it should be possible to build a model around this that would justify the survival of religious thought.
selfish gene
هست تا نظريهی تکامل به طور کلی. ديدگاهی که با مثال انگل رودهی مرغهای دريايی القا میشود، ديدگاهی است که لابد بعداً قرار است فوبيا و نفرت از مذهب را توجيه کند.
1- This type of analysis seems to me in line with the so called "Social Darwinism", in terms of applying ideas of evolution and natural selection outside the realm of biology, and specifically to social phenomena. In such applications one must be careful where analysis turns into analogy and simili (which by themsleves can be helpful to understanding, but are not science).
2- Along point 1, then reforumulating is not necessarily a bad thing. It might help us understand the phenomenon better or take one step forward. I think a large part of science, say physics, is reforumlation, or translation of the quesiton to a new level.
3- I agree wiht Amin's idea that the analysis is more in line with Dawkin's "selfish gene" theory, but then again, that is fine, since I think the idea of natural selection at the gene level is the right interpretation of evollutionary theory.
3- I agree with Mohammad's reference to social aspect of the growth of religion, but that could mean that the "specie" under consieration is "human group" not "human individual", and then the arguments could apply. Again when applying the theory, one must be careful when analysis turns into analogy.
4- I like Mohammad's theory about the evolutionary advantage of religion. Another related explanation could be that religion empowers religious people by providing peace of mind (I think I have heard of some studies about this in the U.S.) or empowers groups of religious people by enforcing alturism, sacrifice, and provides adantage in selection
5- In the latest edition of "psychology today", the main article is about the positive effects of meditation, which include neurological changes in the brain. Worth considering.
My apologies for long windedness (روده درازي)
رضا