حسین امروز
یک مطلب نوشته که منظورش را دقیقتر شرح بدهد. بهتر که خودتان نوشتهاش را بخوانید و
با قسمتی که من از مقاله گنجی در نوشته قبلی آوردم مقایسه کنید.
اینکه حسین میگوید: «ما هم میدانیم که اصولا مذاکره یک روند غیرعلنی است، » . این چندان درست نیست. بعضی از مذاکرات در سطح جهانی مکتوب میشود و منتشر هم میشود. بعضی دیگر هم محرمانه هستند.
هرچند حرف حسین بطور کلی درست نیست احتمالا درباره ایران و آمریکا درست است. برای حل مشکلات بغرنج ایران و آمریکا به مذاکره پشت درهای بسته نیاز است چونکه اگر از همان اول مذاکرات به رسانهها برسد گروههای مخالف مذاکره در آمریکا و ایران جریان را بهم میزنند.
اما منظور کسانی مثل گنجی این است که مفاد معاهده بین آمریکا و ایران باید آشکار باشد و نباید مثل رابطه ایران و روسیه باشد که کاملا غیرشفاف است. هیچ کس نمیداند دولت ایران در مقابل همکاری روسیه در باب مساله هستهای به روسیه چه دادهاست. آیا مثلا ایران از ادعاهای خود در دریای خزر عقب نشسته است یا مثلا متعهد شدهاست که درباره وضعیت مسلمانان چچن سکوت کند؟ یا واقعا روسیه چند بیلیون بابت پروژه بوشهر گرفته؟
چیزی که امثال گنجی هراس دارند این است که مثل زمان شاه یا مثل کشورهای مصر و عربستان، دولت ایران با آمریکا به معاهدهای برسد که آمریکا پس از گرفتن چیزهایی که از ایران میخواهد تضمین بدهد که در صورت سرکوب شدید داخلی در ایران سکوت کند و همینطور فشار بر دولت ایران را در مورد حقوق بشر کنار بگذارد.
من خودم مشکلی که با این نوع تفکر دارم این است که چگونه فشار تبلیغاتی آمریکا بر ایران در مورد حقوق بشر جلوی کارهای دولت ایران را گرفته که حالا برداشتن آن فشار منجر به بدتر شدن اوضاع در ایران بشود؟ مگر فشار بینالمللی باعث آزادی گنجی شد؟ یا مگر فشار بینالمللی بعد از کشتهشدن زهرا کاظمی باعث تنبیه قاتلانش شد؟
شاید فشار بین المللی باعث آزاد شدن گنجی نشد ولی مسلما باعث زنده ماندنش شد. آیا میشه ادعا کرد که بدون فشار آمریکا و بقیه دنیا روی دولت ایران برای حقوق بشر اوضاع با الان هیچ فرقی نمی کرد؟ اگر تو بتونی این رو استدلال کنی اون وقت من هم با مذاکره علنی مشکل داشته پیدا می کنم. می تونی؟