این مطلب را محمد، دوست خوبم، از بوستون فرستاده:
خاتمی در هاروارد
نوشته محمد از بوستون
روز ده سپتامبر در موسسه سیاست(IOP) دانشگاه هاروارد بود. یکی از کارهای این موسسه برگزاری سخنرانی برای سیاستمداران سر شناس دنیاست. مثلا پارسال جیسکار دستن، رئیس جمهور اسبق فرانسه، و محمد البردعی سخنرانی کردند. تدابیر شدید امنیتی که برای سخنرانی خاتمی فراهم آورده بودند در حداقل سه سالی که من در بوستن زندگی می کنم، بی سابقه بود.
میزبان خاتمی استاد گراهام الیسون بود که کارهای مهمی در مورد مسائل هسته ای در جهان انجام داده، و جالب اینکه درحین صحبت، خواسته یا نا خواسته، احمدی نژاد رو "احمدی جیهاد" تلفظ کرد. بعد از اون هم هر کسی که دوباره می خواست از احمدی اسم ببره همون جور تلفظ می کرد.
سوالاتی که از خاتمی پرسیده شد عموماً حول محور اسرئیل بود، فقط یک سئوال در مورد مسائل داخلی ایران (همجنسگرایان) بود و یک سئوال خیلی پیش پا افتاده در مورد مسائل هسته ای.
روزنامه داخلی دانشگاه، سرخ ِهاروارد، از دو هفته قبل از سخنرانی، سخترین انتقادها را از خاتمی در مورد رابطۀ ایران با حماس و حزب الله انجام داده بود و دانشگاه را برای دعوت از خاتمی به شدت نکوهیده بود. این به حدی بود که من چند خطی را در حمایت از « آمدن» خاتمی به روزنامه فرستادم و چاپ شد. نکته اخلاقی برای دانشجویان خارج ایران: احساس می کنید حرفی دارید نوشته بدید روزنامه دانشگاه، خیلی کم پیش میاد کسی بیاد نظر بپرسه.
یکی از نکاتی که خاتمی در یک جمع کوچکتر عنوان کرد این بود که با تمام احترامی که برای روشنفکران سکولار در داخل و خارج از ایران دارد، فقط دو تفکر را در ایران مطرح می داند: 1- مذهبی تندرو 2- مذهبی میانه رو و اینکه باید فقط چشم امید به دومی داشت و از آن «حمایت» کرد.
یعنی از نظر آقای خاتمی تکلیف یه آدم سکولار تو ایران چیه؟ آیا در بهترین حالت باید وانمود کنه که یه «مذهبی میانه رو» هست و بره پی کارش؟ در اینکه اکثریت مطلق جامعه ایرانی رو آدمهای مذهبی (با درجات مختلف) تشکیل می دهند فکر نمی کنم بحثی باشه. به همین دلیل هم مناسبات سیاسی و اجتماعی خواه نا خواه توسط این گروه رقم خواهد خورد (حالا چه تندرو چه کند رو!) ولی خوب بود ایشون راست و پوست کنده یه بار برای همیشه می گفت آیا برای این اقلیت سکولار حق آزادی بیان و فعالیت و تدریس و تحصیل قائل هست یا خیر.
این خاتمی جون آدمو بالا میاره تا دو کلمه حرف می خواد بزنه، آخرش هم یه چیزی میگه با کلی ایهام و ایجاز و نقاط گنگ و چند معنی. چقدر خوب بود به جای قشنگ حرف زدن «واضح» حرف میزد