وبلاگ نیمه فعال مهدی درباره‌ی تصویر ایران در رسانه‌های جهان
تا حالا به شکلهای دلیل و توجیه آوردن فکر کردید؟ اگر کمی فکر کنید می‌بینید که دلایل انواع مختلف دارند.
مجله نیویورکر یک خلاصه و نقد راجع به کتابی با عنوان
«چرا» نوشته چارلز تیلی استاد سرشناس دانشگاه کلمبیا چاپ کرده است. شاید حوصله‌تان نیاید خود مقاله را بخوانید که خیلی طولانی است، برای همین حرف کلی مقاله در مورد حرف کتاب را اینجا می‌نویسم.

حرف نویسنده این است که چهار شکل اصلی دلیل دادن وجود دارد:‌
۱) فرم داستانی: شما به سر کلاس دیر می‌رسید و در جواب معلم می‌گویید:‌امروز برادرم مریض بود و باید به دکتر می‌بردمش و بعد ماشینم سر راه خراب شد و نتیجه‌اش این شد که دیر رسیدم. در این فرم دلیل شما می‌خواهید احساس همدردی با شنونده ایجاد کنید.
۲) استفاده از سنت و رسوم: بچه‌تان در اتوبوس پر روی یک نشسته است. یک آقای هفتاد ساله سوار می‌شود که مشکلی برای سرپا ایستادن ندارد. اما یک نفر دیگر به فرزندتان می‌گوید بچه بلندشو بذار حاج آقا بشینه. شما می‌گویید چرا؟‌ و مرد می‌گوید: «تا بزرگتر سرپاست که بچه نمی‌شینه».
۳)‌ استفاده از ضوابط یا حقوق: کتابدار کتابخانه بدلیل ترافیک کم نیم ساعت زودتر ساعت ۷:۳۰ به سرکار رسیده است. شما می‌بینید که او در کتابخانه نشسته و هیچ‌کاری هم نمی‌کند ولی حاضر نیست در را برای شما باز کند. بعدا که از او می‌پرسید چرا، می‌گوید که براساس قانون کتابخانه ساعت ۸ باز می‌شود.
۴) استفاده از تخصص:‌ استاد اقتصاد دانشگاه تهران در یک برنامه صدا و سیما ظاهر می‌شود و با شمردن یک سری ارقام و اعشار و گفتن واژه‌های تخصصی اقتصاد بیننده را راضی می‌کند که وضع بازار سهام خوب است و نگرانی در این مورد وجود ندارد.

من در همه این موارد نوع منفی دلیل را بکار بردم ولی این دسته‌بندی برای نوع مثبت دلیل هم صادق است. هر کدام از ما از تمام این شکلها در مواقع مختلف استفاده می‌کنیم. معمولا برای جلب همدردی از نوع داستانی استفاده می‌کنیم. یک مثال در مقاله نیویورکر بود که وقتی یک شوهر به زنش در شرایطی که روابطشان سرد شده می‌گوید:‌«از موقعی که شغل جدید را گرفتم احساس می‌کنم، فرصت نداشته‌ام به رابطه‌مان برسم». در اینجا یک داستان (گرفتن کار جدید) برای پیدا کردن علتی برای سردی روابط و تلاش برای بهبودش استفاده می‌شود. اما اگر شوهری به زنش بگوید:‌«می‌دونی چیه اصلا تقصیر تو نیست، همش تقصیر خودمه». این یک جمله کلیشه‌ای است (می‌شود جزو استفاده از رسوم) که آدمها در موقع دفع بقیه استفاده می‌کنند. مردی که اینرا می‌گوید بدنبال بهبود رابطه نیست و کم‌کم روابط آن دو سردتر خواهد شد.
لینک دایمی مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
مطلب بالا را به دوستان خود ایمیل کنید:     2 نظر
نظرات:
Anonymous Anonymous گفت:
It is interesting, the logical reasoning does not find its way into the list of the author. I actually feel comfortable with that because I think most of the times logic is used more as a rhetorical tool to justify and pure logical discusstion is too rare to be counted, and that puts it in the category of "expertise". But this suggests the author of the book is definitely not an economist :)

Anonymous Anonymous گفت:
عالی بود. البته مباحث مربوط به روش قضایی جدید د پیش گرفته شده در متن عالی تر هم بود. در جواب هژیر: منطق در هر چهار نوع از استدلال مطرح شده وجود داره. منطق ساختار استدلالی رو میسازه و یک جور پروتکل است. بج جور زبان دلیل آوری. به بیان دیگر منطق مترادف خود استدلال فرض شده. هیچ کدام از روش های مطرح شده غیر منطقی نیستند. مساله نویسنده تا اونجا که من فهمیدم اینه که از این ابزار (منطق) در جاهای مختلف چگونه استفاده کنیم.

در اقتصاد هم ما از هر چهر روش استفاده می کنیم. د دوره های اولیه از داستان گوی. در دوره های نهایی از بحث تکنیکی و عرفی. کمتر از قواعد استفاده می کنیم.