در قضیه پرونده اتمی ایران با اینکه روزنامههای ایران خیلی نمیتوانستند حرفهای روشنفکران را انعکاس بدهند، ولی در فضای اینترنت یا رادیوهای خارج از ایران این حرفها بحد کافی انعکاس پیدا کردهاست. محدودیتی که حکومت روی آزادی بیان داخل کشور گذاشته باعث نشده که این حرفها زده نشوند، بلکه باعث شده اون حرفها به مردم عادی داخل ایران نرسد. بهمین دلیل است که خیلی از مردم ایران به مساله اتمی دید حق-محور دارند که همان نگاهی است که حکومت ترویجش دادهاست و نگاههای دیگر همچون سود و زیان-محور و یا دموکراسی-محور کاملا از مردم دور نگاه داشتهشدهاند.
اما خود حکومت از این نوع نگاههای دیگر اطلاع دارد. احتمال اینکه رهبران حکومت، وبلاگ من یا شما را بخوانند ناچیز است ولی حتما حرفهای
دکتر احمد شیرزاد یا
احمد زیدآبادی میشنود و میخوانند. ولی همانطوری که میبینیم تابحال چنین نظراتی تاثیر چندانی روی عملکرد حکومت نگذاشتهاست. دو دلیل برای این مساله:
۱)
نگاه ایدولوژیک چشم حکومت را نسبت به نگاههای غیر ایدولوژیک روشنفکرها بستهاست: مثلا هنوز نگاه مبارزه دایمی جهان اسلام و استکبار جهانی و یا مرکز جهان اسلام بودن ایران، باور و گفتار بسیار جا افتادهای در میان رهبران ایران است. چون روشنفکران به این زبان صحبت نمیکنند، حرفهایشان برای رهبران ملموس نیست.
۲) بیاعتمادی به روشنفکرها: راه حل مذاکره مستقیم با آمریکا در مورد تمام مشکلات دو طرف، راهحلی است که بارها توسط بسیاری از روشنفکران برای پیشگیری از جنگ ارایه شدهاست. اما حکومت خریدارش نیست چون احساس میکند که روشنفکرها بدنبال حذف یکی از پایهای ترین اصول جمهوری اسلامی که ضد آمریکایی بودش است میباشند. در مورد هشدارهای جنگ هم حکومت فکر میکند روشنفکران چون میخواهند حکومت را به تسلیم در مقابل آمریکا وادارند و توسط آمریکا حکومت را وادار به اصلاحات داخلی کنند، برای همین در خطر جنگ اغراق میکنند.
با توجه به این دلایل، خیلی بعید میدانم که روشنفکران بتوانند تغییر جدی در برخورد با قضیه هستهای در میان رهبران ایران بوجود بیاید. برای همین بیشتر هشدارهای متفکران خارج از حکومت تنها بدرد این خواهد خورد که
هشت ماه بعد بگویند: «گفتیم ولی گوشنکردید.»
آیا فکر میکنید این هشدارها ارزش دیگری دارد؟