بازی فیفا و تربیت بدنی
نویسنده هژیر
این روزها جمهوری اسلامی به لطف قیمت بالای نفت، اشتباهات آمریکا در عراق، ودست بالا گرفتن خود در بازیهای جهانی، در روابط بین المللی و بحران هسته ای به قدرتهای جهانی باج نمیدهد. در داخل کشور نیز جناح حاکم با قبضه کردن قدرت در عرصه های مختلف اهمیتی به نظرات منتقدین نمیدهد. به طور خلاصه صاحبان قدرت بدون کنترل روزهایی طلایی را پشت سر میگذارند. در این میان موضوعی کوچک اما جالب قدرت بدون کنترل این جناح را در حیطه ای محدود به چالش کشیده است و نمونه ای آزمایشگاهی از شرایطی را فراهم کرده که در مقیاس بزرگتر در حال تکرار است:
طبق قوانین فدراسیون جهانی فوتبال، انتخاب رییس فدراسیون فوتبال در کشورهای عوض باید بدون دخالت دولت و از طریق اعضای فدراسیون انجام گیرد. از طرف دیگر, در ادامه تغییر مدیران در سطح کشور، رییس سازمان تربیت بدنی به تغییر رییس فدراسیون فوتبال ایران بر پایه قانونی در تضاد با قوانین فیفا همت گماشته است. اما برخلاف عرصه های دیگر که تاکنون کسی اهرمی در مخالفت با تصمیمات دولت جدید را نداشته، فیفا با جدیت قوانین خود را به اجرا میگذارد. برای مثال تیم ملی فوتبال یونان در پی مشکلی مشابه از شرکت در تمامی مسابقات بین المللی محروم شد. لذا دولتمردانی که به زور گفتن عادت کرده اند در این مورد به شرایطی برخورد کرده اند که طرف مقابل به راحتی قواعد بازی را به آنها تحمیل میکند و در صورت عدم تمکین هزینه بسیار سنگینی را باید بپردازند (محرومیت تیمهای ایرانی از صحنه های جهانی فوتبال و محرومیت از شرکت در تصمیمگیریهای فدراسیون جهانی). در این میان فیفا چیز زیادی به خاطر تحریم ایران از دست نمیدهد و لذا دلیلی برای مذاکره در این مورد نمیبیند، در حالی که محرومیت تیمهای ایرانی بدترین چیزی است که
میتواند برای فوتبال ایران اتفاق بیفتد.
شرایط ایران در دنیای امروز شباهتهای زیادی به این معامله دارد. هرچند در مذاکرات هسته ای ایران دست خود را بالا میبیند، اما در تصویر کلی تر از فرایند جهانی شدن ایران دست بالایی ندارد: تنها راه پیشرفت اقتصادی و بهبود شرایط زندگی در ایران پیروی از قواعد شناخته شده اقتصاد بازار آزاد و حضوری فعال و سازنده در دنیای امروز است. راه دیگری نیست، شعارها و سیاستهای دولت جدید در اوایل انقلاب تجربه شده و دولتمردان جمهوری اسلامی خود به اشتباه بودن این سیاستها پی برده بودند (وگرنه چه لزومی بود به تعویض عمده مدیران متعهد دولتهای پیشین؟). از طرف دیگر دنیا از عدم حضور ایران چندان ضرری نمیکند (اقتصاد ایران کوچکتر از 1% اقتصاد دنیا است, حدود 500 میلیارد دلار در مقایسه با 60 تریلیارد دلار) که بخواهد برای ایران شرایطی ویژه قایل شود، اما اقتصاد ایران بدون قبول قواعد بازی جهانی راهی جز افول بیشتر در پیش ندارد.
بسته پیشنهادی شفاف و تغییر ناپذیر است: یا دولت ایران به قوانین (فدراسیون) جهانی (فوتبال) تن در میدهد، یا دنیا (ی فوتبال) بدون ایران به کار خود ادامه میدهد و (فوتبال) ایران هر روز سریعتر افول میکند. ممکن است بتوان با فروش نفت/بازیکن چند دلار به بدنه نحیف اقتصاد/فوتبال کشور تزریق کرد، اما چنین مسکنهایی درد بنیادین ساختارهای بیمار را درمان نمیکنند.
نتایج بازی فیفا با تربیت بدنی آزمایشی است در مقیاس کوچک برای سوالی بزرگ: آیا دولتمردان ایرانی حاضرند برای حفظ مطلقیت قدرت خود (فوتبال) ایران را بر باد دهند؟
We are convinced that the outbreak of a new war in the Middle East, particularly against a large and populous country such as Iran, would destabilize the region and the world. And it would deprive us of the chance to found a peaceful and democratic political order. We are also against policies, such as economic sanctions, that bring extraordinary hardship to the lives of ordinary Iranians.
It is both possible and desirable to solve the problems between the United States and Iran through direct talks. Such diplomacy will best serve the interests of the American and Iranian people if it is conducted in a transparent fashion. This transparency would not only make it impossible for advocates of war to increase tensions but also would help isolate them. Iranian democrats are opposed to secret diplomacy.
ارزانی اطلاعات، مزیت رقابتی، و توزیع قدرت
نوشته هژیر
چند روز پیش با دوستی در مورد تعداد دانشجویان خارجی در آمریکا بحث میکردیم. پس از بحثی کوتاه به یاد این موضوع افتادم که احتمالا این آمار در اینترنت به راحتی پیدا میشود. با چند جستجو در گوگل نه تنها آمار مورد بحث را پیدا کردیم بلکه در مورد جزییات جالب توجه دیگری نیز چیزهایی آموختیم. این موضوع باعث شد که بحث ما از صحبت بدون نتیجه در مورد درستی نظر یک طرف ِِ، به فرایندهای ایجاد کننده این آمار و نتایج این اطلاعات برای زندگی خودمان تغییر یابد. امروز داشتم فکر میکردم که آیا دوست دیگری از سرویس تلفن همراه مشابه من استفاده میکند یا خیر (چرا که اگر سرویسهای مشابهی داشته باشیمِِ، تماس با تلفن همراه او برای من خرجی ندارد). دوباره به یاد این مطلب افتادم که احتمالا جواب این سوال را میتوانم در اینترنت پیدا کنم. با چند دقیقه جستجو جواب سوال را در کنار اطلاعات جالب دیگری یافتم
.
اینها دو مثال پیش پا افتاده از یک جریان بنیادی تر است که هر روز بیش از پیش در زندگی تک تک ما تاثیر گذار میشود: در دنیای اینترنتی یافتن پاسخ به بیشتر سوالها ممکن، بسیار سریع، و عمدتا ارزان است. اگر سوال مورد نظر برای چند نفر دیگر هم مطرح بوده باشد احتمالا جواب این سوال راه خود را به اینترنت یافته است و ما میتوانیم با چند دقیقه جستجو آنرا پیدا کنیم. حتی لازم نیست در کار جستجوی اینترنت متخصص باشیم: افراد دیگری هستند که با چند دلار جواب سوالات ما را جستجو کرده و به سرعت پاسخی نسبتا کامل فراهم میکنند.
این جریان تاثیرات روزافزونی بر جنبه های مختلف زندگی و فعالیتهای اقتصادی دارد که از این بین دو مورد برای من جالبتر است. از یک طرفِِ، ارزش اقتصادی اطلاعات کاهش می یابد. این تاثیر بدین معنا نیست که نقش اطلاعات در فرایندهای اقتصادی کم میشودِِ، بلکه بالعکسِِ، بسیاری از انواع اطلاعات به پس زمینه تمامی تصمیمات و فرایندها منتقل میشود و به کالایی رقابتی تبدیل میگردد که سود سرشاری در آن موجود نیست. درچنین دنیایی فعالیتهایی مزیت رقابتی خواهند داشت که بر پایه توانایی ترکیب داده ها و استنتاج از اطلاعات برای بوجود آوردن اشکال جدید فعالیت اقتصادی شکل گرفته اند. به عبارت دیگر سودآوری شرکتها و افراد نه به خاطر اطلاعات منحصر به فردشان خواهد بودِِ، بلکه به توانایی آنها در نوآوری بر پایه اطلاعات موجود برای همگان باز خواهد گشت.
تاثیر جالب دیگر در دسترس بودن اطلاعات توانایی بخشیدن به افراد معمولی در جامعه است. دیگر بچه ها لازم نیست به پدرِِ، مادرِِ، یا معلم مدرسه به عنوان تنها مرجع یافتن پاسخ به سوالاتشان متکی باشند. اطلاعات کمتری در پشت پرده میماند که کارآفرینان تازه کار را وابسته به روابط دولتی نگه داردِِ، و مردم عادی میتوانند متخصصین را از مسایل علمی گرفته تا امور دینی به چالش بکشند. به طور خلاصه شکست انحصار طبقات قدرتمند بر اطلاعات به کاهش قدرت نسبی آنها و دمکراتیک تر شدن روابط در بین آحاد مردم می انجامد.
ریشه های موفقیت در فعالیتهای اقتصادی و توزیع قدرت در جامعه از پایه ای ترین عناصر شکل دهنده جوامع انسانی هستند. در روزهایی که هیاهوی مسایل سیاسی روزمره عمده توجه ما را به خود اختصاص میدهدِِ، نیم نگاهی به جریانهای بنیادین از این دست کمک میکند که برداشت و احساس ما نسبت به آیندهِِ، و خصوصا آینده ایرانِِ، کمتر دچار افت و نشیبهای سیاسی شود و در تصمیماتمان در درازمدت ثبات بیشتری داشته باشیم.
خاتمی در هاروارد
نوشته محمد از بوستون
روز ده سپتامبر در موسسه سیاست(IOP) دانشگاه هاروارد بود. یکی از کارهای این موسسه برگزاری سخنرانی برای سیاستمداران سر شناس دنیاست. مثلا پارسال جیسکار دستن، رئیس جمهور اسبق فرانسه، و محمد البردعی سخنرانی کردند. تدابیر شدید امنیتی که برای سخنرانی خاتمی فراهم آورده بودند در حداقل سه سالی که من در بوستن زندگی می کنم، بی سابقه بود.
میزبان خاتمی استاد گراهام الیسون بود که کارهای مهمی در مورد مسائل هسته ای در جهان انجام داده، و جالب اینکه درحین صحبت، خواسته یا نا خواسته، احمدی نژاد رو "احمدی جیهاد" تلفظ کرد. بعد از اون هم هر کسی که دوباره می خواست از احمدی اسم ببره همون جور تلفظ می کرد.
سوالاتی که از خاتمی پرسیده شد عموماً حول محور اسرئیل بود، فقط یک سئوال در مورد مسائل داخلی ایران (همجنسگرایان) بود و یک سئوال خیلی پیش پا افتاده در مورد مسائل هسته ای.
روزنامه داخلی دانشگاه، سرخ ِهاروارد، از دو هفته قبل از سخنرانی، سخترین انتقادها را از خاتمی در مورد رابطۀ ایران با حماس و حزب الله انجام داده بود و دانشگاه را برای دعوت از خاتمی به شدت نکوهیده بود. این به حدی بود که من چند خطی را در حمایت از « آمدن» خاتمی به روزنامه فرستادم و چاپ شد. نکته اخلاقی برای دانشجویان خارج ایران: احساس می کنید حرفی دارید نوشته بدید روزنامه دانشگاه، خیلی کم پیش میاد کسی بیاد نظر بپرسه.
یکی از نکاتی که خاتمی در یک جمع کوچکتر عنوان کرد این بود که با تمام احترامی که برای روشنفکران سکولار در داخل و خارج از ایران دارد، فقط دو تفکر را در ایران مطرح می داند: 1- مذهبی تندرو 2- مذهبی میانه رو و اینکه باید فقط چشم امید به دومی داشت و از آن «حمایت» کرد.
تکامل و بقای اصول دینی
نوشته هژیر
یک سوال مهم برای افراد غیر مذهبی این است که چرا مذهب در طول تاریخ تا این حد پایدار بوده و در جوامع مختلف حضوری پر رنگ پیدا کرده. این سوال برای افراد مذهبی اهمیت چندانی ندارد چرا که اصول مذهبی ریشه الهی داشته و لذا دلیل پایداری آنها در تاریخ حقانیت این اصول است. از طرفی جوابی خارج از حوزه دین که تا به حال بیشتر به آن برخورد کرده بودم حول اهمیت مذهب در کاهش عدم قطعیت (با پاسخ دادن صریح و سریع به بسیاری از سوالات افراد) و لذا کاهش فعالیت ذهنی لازم برای درک محیط اطراف برای فرد مذهبی بود. امروز یک سخنرانی کوتاه در مورد یک توضیح متفاوت بدین سوال توسط Daniel Dennett شنیدم که خلاصه آنرا اینجا بیان میکنم.
سخنران ابتدا مثالهای آورد از فرایندهای تکاملی که در آنها انگلهای مختلف رفتار حیوان میهمان را تغییر میدهند تا بتوانند خود را زنده نگه دارند. برای مثال یک نوع انگل برای تولید مثل باید به بدن مرغی ماهیخوار راه یابد. لذا در فرایند تکامل این انگل به صورت غریزی برنامه ریزی شده که در صورت ورود به بدن ماهی، حیوان بیچاره را باد کرده (تا به روز آب بیاید) رنگ پوستش را روشن کرده (تا از دور دیده شود)، و چشمانش را تیره کرده (تا خطر را سختتر ببیند). در نتیجه بیشتر ماهیهایی که میزبان این انگل شده اند به سرعت توسط مرغ ماهیخوار شکار شده و انگل مورد نظر به هدف خود (رسیدن به بدن مرغ ماهیخوار) میرسد!
با استفاده از این مثال سخنران تز اصلی خود را اینگونه بیان کرد که: ایده های مختلفی در طول تاریخ بشری توسط افراد مختلف بیان شده اند. از این میان یکسری از ایده ها (که پایه های مشترک مذاهب را شکل میدهند) توانایی این را داشته اند که شخص حامل ایده را به تبلیغ آن ایده ترغیب کنند، مستقل از اینکه آن ایده برای بقای فرد حامل ارزشی داشته باشد. برای مثال افراد مذهبی حاضر هستند که انرژی، سرمایه، و حتی جان خود را در راه تبلیغ مذهب خود فدا کنند. لذا اصول مذهبی توانسته اند در طول نسلهای متناوب دوام آورده و آبدیده شوند. از سایر مثالهایی که سخنران به بقای آنها از این مسیر اشاره کرد میتوان اصول کمونیسم را نام برد، که البته به نظر من برای قضاوت در مورد پایداری ایده های پایه آن زود است.
چ
این فرضیه بر پایه اصول فرضیه تکامل بنیان نهاده شده که در سالهای اخیر به سرعت نقش پررنگی در علوم اجتماعی و در توضیح فرهنگ، ارزشهای انسانی، و فرایندهای اجتماعی پیدا کرده است. البته یکی از نقاط مشترک این فرضیه ها این است که تست آنها با کمک داده های عددی چندان ساده نیست و لذا سرعت ساخت فرضیه های جدید بر سرعت سنجش همخوانی آنها با واقعیت پیشی گرفته است.